♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥HI♥♥♥♥♥♥♥♥

از جلوی پارک خونمون رد میشدم دیدم یه دختــــــر خارجی دپرس داره عکس میگیره رفتم جلو بهش گفــــــــتم : can u speak english?! انگار دنیارو بهش داده بودن با کلی شوق و ذوق گفت : Yeeeeees ,I caaaaaan!!!!!! زدم رو شونــــــش گفتم : " sorry , I can't ... =))
تگ » <-TagName->
× شنبه 30 دی 1391برچسب:استاتوس خنده دار, × 13:32 × Albalou ×




اینم گربه ی حیاطمون :| عوضیو قافلگیر کردم ! داش خود ار*ایی میکرد :|


تگ » <-TagName->
× شنبه 30 دی 1391برچسب:, × 13:20 × Albalou ×




دلم میخواست الان پیشم بودی، میرفتیم چندتا هندونه میخریدیم. دوتایی اونقدر هندونه میخوردیم که شاشمون بگیره، اونوقت دوتایی میشاشیدیم به این رفاقت که نه یه زنگی میزنی نه یه اس ام اس میدی!


تگ » <-TagName->
× چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, × 10:36 × Albalou ×




بعضی ها به ما نمیخوردن ! ما جا خالی دادیم خوردن به شما ! مبارکتون باشه !
تگ » <-TagName->
× سه شنبه 26 دی 1391برچسب:, × 23:37 × Albalou ×




تو روحِ هر معلمی که گفت یه آب بزن صورتت برگرد، الان خیلی مثلن خواستی منو درک کنی که خسته ام؟ خیلی کولی الان؟ دیوث؟!! عمه ی گرامیت رو دوس نداری ؟کصافط :|‬
تگ » <-TagName->
× دو شنبه 25 دی 1391برچسب:استاتوس خنده دار, × 23:19 × Albalou ×




یه زمانی یکی از فانتزیام این بود دکتر بشم. بعد سر عمل جراحی وقتی به پسر دستیارم هی میگم پنس, چاقو، تیغ و اینا... ی دفعه وسطش بگم مااااچ! ببینم چیکار میکنه! :))

 


تگ » <-TagName->
× دو شنبه 25 دی 1391برچسب:استاتوس خنده دار, × 21:30 × Albalou ×